با نگاهی به تقویم رویدادهایی را می بینیم که تاریخ مملکت را تشکیل می دهند. این رویدادها معمولا با اشاره به وابستگی هایشان به قدرت بررسی می شوند.
به معنای دیگر بعضی از وقایع در تضاد با حکومت مستقر هستند و عمدتا خواسته یا ناخواسته به ورطه ی فراموشی سپرده می شوند. در یک مثال ساده می توان همه ی اتفاقات مهم زمان پهلوی ها را ارایه کرد. از جشن تاج گذاری گرفته تا تولد پهلوی سوم و خیلی از رویداد های ریز و درشت دیگر.
اما از این فاصله ی لازم که ملزوم تغییرات فرهنگی جامعه است ؛ اگر بگذریم و نگاهی گذرا به انقلابیون قبل از انقلاب که انقلابی ماندند و یا در اوج انقلابی گری از دار دنیا رفتند ( و یا شهید شدند ) و یا بطور ملموس تر نگاهی به انقلابیونی که در وقایع بعد از انقلاب مسوولیت پذیرفتند و رفتند چه زنده مانده اند و چه از دنیا رفته اند؛ به یک نکته ی جالب خواهیم رسید؛ و آن این است که برای اشخاص در ظرف زمانی متفاوت لباس های مختلفی طراحی می شود.
به عبارت روشنتر بستگی دارد که چه کسی در اوج قدرت باشد ؛ تا افرادی که مورد تکریم واقع می شوند ؛ نمایان تر شوند.
به وقایع و رویداد های زیر که مربوط به ماه خرداد است نگاه کنید ؛ چند لحظه ای مکث کنید و عکس العمل درونی خود را در مورد هر رویداد یاداشت کنید و سپس نوشته هایم را بخوانید و در انتها / اگر حوصله داشتید / نظر بدهید.
دوم خرداد ۱۳۷۶ انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری
سوم خرداد ۱۳۶۱ آزاد سازی خرمشهر
و یا دو رویداد زیر :
۲۹ خرداد ۱۳۵۶ شهادت دکتر علی شریعتی
۳۱ خرداد ۱۳۶۰ شهادت دکتر مصطفی چمران
از نظر شما دوم خرداد بهتر است یا سوم خرداد ؟ ؛ ۲۹ خرداد مهمتر است یا ۳۱ خرداد ؟
ویا هیچ فرقی به حالتان نمی کند که کدام قابل توجه ترند ؟
با نگاهی به موضع گیری های افراد و احزاب این نکته قابل لمس است که به فراخور تفکر ؛ اندیشه ؛ نوع نگاه و زاویه ی دید افراد ؛ نگاه به تقویم و وقایع تاریخی در ظرف های متفاوت بررسی می شوند.
تا چند سال قبل دوم خرداد بهتر است یا سوم خرداد ؛ محمل بحث های کشداری بود که گاه تا مرز درگیری های فیزیکی نیز پیش رفت.اما امروزه نگاه به سوم خرداد پر رنگ تر شده است.حتی طرفداران پرو پاقرص دوم خردادی نیز دیگر دل و دماغی برای بزرگداشت این روز ندارند.
در وقایع ۲۹ و ۳۱ خرداد ؛ بحث ها از زاویه ی دیگر مورد نقد واقع شد.
به لحاظ علاقه ی شهید چمران به نهضت آزادی تا چند سال قبل از او به عنوان یک شهید قابل احترام یاد نمی شد و نمونه اش در یادواره ی سرداران شهید و ۳۶۰۰ شهید تهران ؛ تصویری از او در شهر دیده نمی شد.
اما پس از رای بالای مهدی چمران ( در شورای شهر تهران) که به به لحاظ چهره و تن صدا بسیار به برادر خود شبیه است ؛ کم کم صدا و سیما و برخی مطبوعات از او با عنوان یک شهید بزرگ یاد کردند و بنای یادبود دهلاویه را برای کاروان راهیان نور مهیا کردند.شاید کمتر شبی بود که سیما دعاها و زمزمه های عارفانه ی این شهید والا مقام را در انتهای شب پخش نکند.
اما دکتر شریعتی از نگاه دیگر دیده شد. شریعتی که در اوایل انقلاب به عنوان مبارز انقلابی در همه جا عکس و تصویر او دیده می شد و کلمات قصار انقلابی اش زینت بخش مساجد ؛ دانشگاه ها و محافل مختلف بود ؛ به ناگاه از صفحه ی سیاسی کشور محو شد ؛ از آن پس کتاب هایش نیز چاپ نشد و حکم قاچاق پیدا کرد. شاید مطالب کتاب هایش که به قول بعضی ها مطالب ویرایش نشده ی نوشته های دکتر بود ؛ عامل اصلی این رویداد عنوان شد.بدترین اتفاق زمانی روی داد که عده ای برای دفاع از استاد مطهری علم مخالفت با دکتر را بنا نهادند و دو طیف طرفدان استاد و طرفداران دکتر دو گروه جدا تلقی شدند و این دو گروه نیز با باور این امر هر روز دامنه ی اختلافات و تفاوت ها را شعله ور تر کردند.البته آن رویدادها اکنون کمرنگ تر شده و چند وقتی است صدا و سیما رغبت به پخش قسمت هایی از سخنرانی های دکتر شریعتی را در دستور کار خود قرار داده است.
به نظر بنده صرف نظر از نگاه احزاب و گروه ها باید به اصل واقعه رجوع کرد.
دوم خرداد رویداد بزرگی بود . اینکه ۱۷ میلیون رای به یک کاندیدای ریاست جمهوری داده شود تا آن موقع خود رکورد بزرگی بود ( هرچند که از نظر درصد آرای ماخوذه هنوز هیچ رییس جمهوری ؛ رکورد درصد آرای مقام معظم رهبری در انتخابات را نشکسته است . ) یاد و گرامیداشت این روز از نظر جناح پیروز رویداد مناسبی برای انگیزش مردم و پاسداشت آرای آنان بود. دریغ که قدرش را ندانستند و به جای تاکید بر ارزش آن آرا و نکوداشت دیگر رویداد ها سرمست و مغرور از آرا ؛ بزرگترین ایثار تاریخ ایران را به فراموشی سپردند.
سوم خرداد واقعه ای کم نظیر در تاریخ ایران است . اینکه عده ای جوان پرشور و مخلص با امکانات محدود در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح ایستادگی کردند و سرزمینی راکه دشمن در عین بی دفاع بودن مردمش یک ماهه اشغال کرد؛ با امکانات محدود در کمترین زمان ممکن آن را باز پس گرفتند. این واقعه ی بزرگ و مردان و زنان ایثارگرش تا همیشه ی تاریخ باید زنده نگه داشته شوند و آن را نباید با وقایع دیگر در آمیخت و یا وقایع مهم دیگر را دست مایه ی کمرنگ نمودن آن کرد.
۲۹ و ۳۱ خرداد هردو برای انقلاب و نظام مفید بودند همانطوریکه ۱۲ اردیبهشت و خیلی از زمان های مهم دیگر ؛ دارای اهمیت خاص خود هستند. قربانی کردن یک رویداد به نفع رویداد دیگر ؛ یعنی مصادره ی همه ی ارزش های موجود و قابل قبول انقلاب و نظام به نفع مخالفان انقلاب.
چرا و تا کی با دست خود همه ی نیروهای متفکر؛ اندیشمند ؛ موثر و تاثیر گذار انقلاب را قربانی سلیقه های جاه طلبانه ی گروه ها و احزاب کنیم.
آیا وقت آن نرسیده است که پژوهشگاهی تشکیل و از همه ی ظرفیت هایی که در انقلاب سهیم بودند و با اهدای خون و جانشان و همه ی زندگی و خانواده ی خود برای رسیدن به آرمان های نهضت اسلامی جان فشانی کردند ؛ در جایی ثبت و ضبط و نگهداری شوندو یاد و خاطره ی آنان خارج از تعصبات حزبی و جناحی زنده نگه داشته شود؟
هرگاه زمان عمر یکی به پایان می رسد ما یادمان می آید که ای دل غافل چه عنصر بزرگی را ازدست دادیم. دیروز فخرالدین حجازی ؛ بهشتی ؛ مفتح ؛ مطهری ؛ فلسفی ؛ شریعتی ؛ چمران و...... و فردا..... نشود که دوباره دست را به پشت دست بکوبیم که ای داد فلانی را از دست دادیم.
ای کاش ؛ مرگ ها ما را به یاد بزرگان نیاندازد.
نظر شما چیست ؟